سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روایت گر حدیث ما که بدان دلهای شیعیان ما را استوار می دارد، از هزارعابد برتر است . [امام صادق علیه السلام]
شهید
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ستاره دمشق(حضرت رقیه علیهاالسلام )

کودکی در کربلا

بچه‏ها! همه شما بارها و بارها داستان‏های زیادی از عاشورا و شهادت امام حسین علیه‏السلام شنیدید. ببینم، تا حالا درباره کودکانی که در کربلا بودن هم چیزی شنیدید و اونارو می‏شناسید. یکی ازکودکان امام حسین علیه‏السلام که در کربلا بود، رقیه نام داشت. بچه‏ها! رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین علیه‏السلام بود که به همراه خانواده امام حسین علیه‏السلام به کربلا اومده بود تا در کنار پدرو خویشانش باشه. اون پدرش امام حسین علیه‏السلام رو خیلی خیلی دوست داشت و بالاخره هم درهمون سن کم، در سرزمین شام به شهادت رسید. امیدوارم که از بزرگ‏تراتون بخواید تا بیش‏تر درباره حضرت رقیه براتون حرف بزنن.

به یاد پدر

زینب کوچولو، هر وقت اسم رقیه علیهاالسلام رو می‏شنوه، اشک توی چشماش حلقه می‏زنه. می‏دونید چرا بچه‏ها؟ آخه اون یه داستان درباره حضرت رقیه علیهاالسلام شنیده که خیلی ناراحتش کرده. شما هم می‏خواید اون داستان رو بشنوید، پس خوب گوش کنید. عصر عاشورا، وقتی دشمنان دین خدا، امام حسین و یارانش رو به شهادت رسونده بودن، یه عده کودک توی یکی از خیمه‏ها جمع شده بودن. اونا خیلی خیلی تشنه بودن. فرمانده سپاه دشمن که دید اونا دارن از شدت تشنگی می‏میرن، خواست کمی آب به اونا بده. ولی وقتی به حضرت رقیه رسید،حضرت رقیه از اون آب نخورد، ظرف آب رو برداشت و به طرف پدرش امام حسین علیه‏السلام دوید. اون می‏خواست آب رو برای پدرش ببره، ولی بچه‏ها امام حسین علیه‏السلام ، پدر رقیه، حالا دیگه شهید شده بود. همه با هم سلام می‏فرستیم به روح بزرگ رقیه کوچک.

سق

مرضیه، دختر کوچولوییه که همیشه با مادرش تو مراسم عزاداری امام حسین و یارانش شرکت می‏کنه. اون هر سال چنین روزی که روز شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام هست، یه کار خیلی خیلی زیبا انجام می‏ده. مرضیه که تازه به کودکستان می‏ره، هر سال کوزه آبی رو برمی‏داره و توی این روز به یاد کودک تشنه کربلا حضرت رقیه، به اهالی محل و رهگذرانی که تشنه هستن آب می‏رسونه. آفرین به مرضیه خانوم و همه دخترها و پسرهای خوب و با ایمان که دوستان خونواده پیامبراند.

کودک اسیر

بعد از واقعه عاشورا چه اتفاقی افتاد؟ شما می‏دونید. حتما تا حالا از بزرگ‏تراتون شنیدید. بله دشمن تمام کسایی رو که زنده مونده بودن، اسیر کرد. میون این اسرا، یه دختر کوچولو هم دیده می‏شد. این دختر کوچولو رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه‏اش زینب و اسرای دیگه به طرف شام می‏رفت. می‏بینید بچه‏ها، حضرت رقیه با اون سن و سال کم چقدر سختی کشیده. اون دشمنا اون قدر بی‏رحم بودن که حتی این دختر کوچولو رو هم آزار می‏دادن. پس همه دست‏هامون رو به آسمون بلند می‏کنیم و از خدا می‏خوایم که تمام دشمنای دین خدا واهل بیت نابود بشن. ان شاءالله.

شهید کوچک

از توی خرابه‏های شام، صدای یه کودک به گوش می‏رسید. همه اونایی که در میون اسرا بودن، می‏دونستن که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسینه. اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو می‏گرفت. او انگار خواب پدرش رو دیده بود. اون وقت یزید، کسی که دستور داده بود امام حسین و یارانش رو به شهادت برسونن، دستور داد سر امام حسین علیه‏السلام رو به دختر کوچولو نشون بدن. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه‏السلام رو دید، با فریاد و ناله خودشو روی سر بریده پدرش انداخت و همون جا، روحش به سوی آسمون آبی پرواز کرد. سلام ما به روح بلند او.

                                                                                                      پدیدآورنده:حبیب مقیمی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » احمد احمد آبادی ( سه شنبه 87/2/10 :: ساعت 10:52 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شاید که آید به جهان حسین دگری هیهات برادری چو عباس آید
عاشقان بی پروا
وصیتنامه ژر بار شهید محمّد ابراهیم همّت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 12
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 8893
» درباره من

شهید

» آرشیو مطالب
ستاره دمشق(حضرت رقیه علیهاالسلام )
گنجشک و خدا
شهید مرتضی آوینی
شهید علی صیّاد شیرازی
چهار ذکر الهی در چهار حالت بحرانی

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب