سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]
شهید
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حضرت رقیه علیهاالسلام آرزوی قشنگ «بابا»

سید علی‏اصغر موسوی

می‏چکند از نگاه‏ها، پنهان

اشک‏ها، یادگار دریایند

آسمان هم به گریه می‏آید

وقتی از چشم «کودکی»، آیند

کودکی مانده در دل غربت

خفته امّا درون ویرانه

آن که روزی نگاه زیبایش

شد حدیث هزار پروانه

جرم او را کسی نمی‏دانست

جرم پروانه را نمی‏دانند

آن‏چه مردم شنیده می‏گویند

رسمِ جانانه را، نمی‏دانند

چشم‏ها را گشوده، می‏نالید

در فضای غریبِ ویرانه

مثل شمعی که اشک می‏ریزد

در سکوت حزینِ یک خانه

ناله‏هایش، اگرچه می‏گفتند:

«غربت خانه کرده بی‏تابش»

دور می‏زد درون تاریکی

لحظه لحظه، نگاه بی‏خوابش

جست‏وجوهای او، نشان می‏داد

انتظار کسی، به جان دارد!

سر به بالا گرفته، می‏پرسید:

عمّه، این خانه، آسمان دارد؟!

آسمان را گرفت در آغوش

مثل یک عقده در گلو، افسرد!

آرزوی قشنگِ «بابا» هم!

در همان آخرین نگاهش، مُرد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » احمد احمد آبادی ( سه شنبه 87/2/10 :: ساعت 10:58 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شاید که آید به جهان حسین دگری هیهات برادری چو عباس آید
عاشقان بی پروا
وصیتنامه ژر بار شهید محمّد ابراهیم همّت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 8886
» درباره من

شهید

» آرشیو مطالب
ستاره دمشق(حضرت رقیه علیهاالسلام )
گنجشک و خدا
شهید مرتضی آوینی
شهید علی صیّاد شیرازی
چهار ذکر الهی در چهار حالت بحرانی

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب